فوتبال علیه نژادپرستی
فوتبال همواره پیوندی برای لذت بردن مردم جوامع مخلتف و احساس غرور از پیروزی بوده،هست و خواهد بود.لذت از گل دقیقه پایانی و صعود به جام جهانی.،احساس غرور از پیروزی مقابل رقیب ی در بازی قرن.!!!،افتخار به حضور آبرومندانه در جام جهانی و به چالش کشیدن غول های فوتبال جهان.
فوتبال ایران همواره در کنار مردم شاهد حوادث ی بوده است،از دوران مبارزات انقلابی تا جنگ تحمیلی و رویدادهای عصری که در آن مشغول زیستن هستیم.
اما هواداران چه نقشی در این پدیده ی ورزشی،اجتماعی،ی دارند؟ همانطور که در سایر اتفاقات مردم نسبت به کشور خود حاضر به انجام هر کاری هستند،در فوتبال هم ساعت ها و یا حتی روزهای منتهی به بازی تیم ملی تمام فکر و ذکرشان می شود تیم ملی فوتبال ایران! اتفاقات بازی ایران عربستان در مقدماتی جام جهانی آفریقای جنوبی هر چند تلخ و ناراحت کننده بود،اما هواداران ایستادند و تیم ملی را به سمت جلو هل دادنذ.
صحبتی از نژادپرستی در میان هواداران واقعی نبود،هنوز شیرینی شکل گیری تیم ملی تمام ایرانی با اتفاقات مثبت بازی با کامبوج زیر زبانمان بود که ایرانی نما ها با ادامه دادن رفتار های نژادپرستانه و بی شرمانه تر از آن اعلام این عمل غیراخلاقی به صورت گروهی و بدون هیچ گونه ترس و ابایی از این عمل خود!!!
فوتبال همواره علاوه بر جنبه ورزشی بعضا ًرنگ و بوی ی به خود می گیرد اما بهره برداری ی از این پدیده جذاب همواره عملی زشت و قبیح محسوب می شود.
معمولا پدیده ی نژادپرستی را همواره با تحقیر رنگ پوست و برتری نژادی میدانیم.برای مثال در ایتالیا و بریتانیا بعضا شاهد تحقیر رنگ پوست و در اسپانیا که با وجود سابقه طولانی دشمنی ایالت کاتالونیا با حکوت مرکزی وجود دارد شاهد خودنمایی جدایی طلبان هستیم.
اما در ایران شاهد بی احترامی به کلام الله،بی احترامی به تبار،حمایت از کشتار غیرنظامیان شامل زن و کودک کرد،تهدید دولت مرکزی از به کار بردن خشونت و غیره نیز هستیم!!!
این رفتاری است که برخی به اسم هوادارای از تیم تراکتور در این سالها مدام انجام میدهند و هر بار بیپرواتر. آدم خون گریه کند وقتی میبیند در دیار ستارخان که میگفت: «خاک میخوریم ولی خاک نمیدهیم» کار به جایی رسیده عدهای آرزویشان این است که بروند زیر پرچم رجب طیب اردوغان؟ فوتبال را بهانه کردهاند برای نفرتآفرینی، تجزیهطلبی،تفرقهافکنی. دیگر باید چکار کنند که بفهمید نه شما را میخواهند نه این خاک را؟ دشمن وطن مگر غیر از این میکند؟
روزی داستایوفسکی نویسنده مطرح روسی از خیابان میگذشت و در میان ازدحام جمعیت ناخواسته پای مردی را لگد کرد. مرد فوری شروع به دشنام گفتن کرد و هر آنچه که نمیباید به او گفت. داستایوفسکی حرفی نزد. چند قدم که دور شد برگشت، کلاهش را از سر برداشت، اندکی خم شد و خیلی مودبانه گفت: من داستایوفسکی هستم، آقا! مرد از اینکه به نویسنده معتبری چون او توهین کرده بود سخت شرمنده شد و شروع به عذرخواهی کرد. داستایوفسکی با همان خونسردی گفت: نیازی به عذرخواهی نیست آقا، شما خودتان را معرفی کردید، من هم خودم را معرفی کردم!
در جهانی که زندگی میکنیم کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشته است.چقدر پیش خودمون در خلوت و تنهایی به حرف هایی که در طول شبانه روز می زنیم اهمیت داده ایم ؟ چقدر به این فکر کرده ایم که حرف های ما آیینه ی تمام قد از شخصیت ما است؟
آرمان ها و ارزش ها و هنجارها کم کم به رنگ باختگی نزدیک می شود، راحت طلبی تبدیل به عادت می شود. به لطف فضای مجازی اظهار نظر در هر رابطه ای را حق مسلم و طبیعی خود میدانیم فارغ از آنکه ذره ای از واقعیت خبر داشته باشیم. این وسط فقط روباه صفتان زشت خو آب را گل آلود کرده و از آن ماهی می گیرند، الحق و انصاف که موج سواران خوبی هم هستند و به خوبی با واژگانی که برای مردم شریف و عزیز هستند بازی میکنند.واژگانی همچون:عدالت،آزادی،پیشرفت،آگاهی!
هاینریش بل نویسنده مطرح آلمانی در کتاب «آدم کجا بودی» مینویسد: «بعد از هیتلر همهی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است. اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را میفهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوض شده بودند، اشغال شده بودند. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت، عدالت!»
در شرایط کنونی تنها را نجات از وضعیت، آشتی و آشنایی با آثار هنری و فرهنگی است تا درس گرفته شود از راهی که دیگران رفته و از آن خشنود یا پشیمان هستند.
درباره این سایت